سهمخواهی جناحها و بازی خطرناک با سرنوشت ملت
علیرضا شاکر
در روزهای اخیر، شاهد فشارهای گسترده و فزایندهای بر دو شخصیت برجسته دولت، آقایان پزشکیان و ظریف، بودهایم. این فشارها که از سوی جریانهای سیاسی و گروههای ذینفوذ اعمال میشود، نشاندهنده رقابت شدید برای کسب سهم بیشتر از قدرت و منابع دولت است. اگرچه در هر نظام سیاسی، چنین رقابتهایی امری طبیعی به نظر میرسد، اما وضعیت کنونی ایران با شرایط عادی تفاوتهای بسیاری دارد. کشور ما در وضعیت بغرنجی قرار دارد که با روی کار آمدن احتمالی آقای ترامپ، این وضعیت پیچیدهتر و فشارها بیشتر خواهد شد. در چنین شرایطی، دولت چهاردهم از چند جهت تحت فشار قرار گرفته است. از یکسو، دولت میراثدار یک ساختار ضعیف و ناکارآمد است که نیازمند اصلاحات عمیق و بازسازی است. ازسوی دیگر، مجلس دراختیار جناح تندرو قرار دارد و این امر انتخاب وزرا و مدیران اجرایی را به چالشی بزرگ تبدیل کرده است. مخالفان داخلی و خارجی نیز بیکار ننشستهاند و با هر فرصت ممکن بر طبل شکست دولت میکوبند. در این میان، مردم نیز تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی شدیدی قرار دارند و تحمل فشارهای بیشتر برای آنان غیرممکن به نظر میرسد. در این شرایط، ضرورت اتخاذ یک رویکرد هوشمندانه و انعطافپذیر بیش از پیش احساس میشود. باید به خاطر داشته باشیم که شکست دولت به معنای پایان امیدهای اصلاحطلبانه و تشدید مشکلات کشور خواهد بود، از این رو، کشور نیازمند یک نرمش قهرمانانه ازسوی جناحهای سیاسی حامی دولت و همکاری همهجانبه است تا بتوان کشور را از این بحران عبور داد. در این راستا، چند نکته کلیدی دولت آینده، باید مورد توجه قرار گیرد:
نخست، باید به این واقعیت توجه کنیم که دموکراسی در بستر نهادهای سیاسی قوی و مستقل معنا پیدا میکند. این نهادها باید قادر باشند تا در برابر فشارهای جناحی مقاومت کنند و تصمیمات خود را براساس منافع ملی اتخاذ کنند نه منافع گروهی و حزبی.
دوم، درک صحیح از شرایط بینالمللی و توجه به سیاستهای خارجی کشور بسیار حائزاهمیت است. جهان امروز به شدت به هم پیوسته است و تصمیمات داخلی کشورها تاثیرات گستردهای بر روابط بینالمللی دارد.
سوم، بهبود وضعیت اقتصادی کشور از اهم وظایف دولت جدید است. اقتصاد کشور نیازمند اصلاحات ساختاری جدی است تا بتواند از وضعیت رکود و تورم خارج شود، بنابراین سیاست اقتصادی مناسب و انتخاب تیم اقتصادی همسو، میتواند موتور اقتصادی دولت را روشن و فعال نگه دارد، در غیر این صورت چنانچه افرادی از دو جریان فکری نهادگرا و لیبرال در یک دولت نقش اصلی را بگیرند، در عمل سیاستهای یکدیگر را دفع خواهند کرد. بنابراین ناگزیر چینش تیم اقتصادی دولت باید در یکسو باشد. این امر ممکن نخواهد بود جز با کاهش فشارها به ريیسجمهوری. چهارم، نباید از توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی غافل شد. جامعهای که با مشکلات اجتماعی و فرهنگی دست و پنجه نرم میکند، نمیتواند در مسیر توسعه پایدار قدم بردارد. دولت جدید در شرایطی میتواند بر فضای فرهنگی و اجتماعی تاثیر مثبت بگذارد که کارگزاران آن توانایی تعامل سازنده توأمان با حاکمیت و همچنان فعالان اصلی عرصه فرهنگ و هنر کشور و همچنین جوانان و توده جامعه را داشته باشند.
پنجم، مساله شفافیت و مبارزه با فساد است. فساد، بزرگترین آفت برای هر نظام سیاسی و اقتصادی است و میتواند تمامی تلاشها برای توسعه و پیشرفت را به هدر دهد. اتخاذ سیاستهای شفاف و قاطع در این زمینه و بازسازی اعتماد عمومی، الزاما کارگزارانی را میطلبد که نه تنها به فساد شهره نباشند بلکه هیچ شک و شبههای در اطراف آنها وجود نداشته باشد.
به یاد داشته باشیم که موفقیت دولت تنها در گرو حمایت و همکاری همهجانبه مردم و نخبگان است. همبستگی ملی و اتحاد در این شرایط حساس، کلید موفقیت و عبور از بحرانها خواهد بود. امید است که با همکاری و همدلی همهجانبه، بتوانیم کشور را از وضعیت بحرانی کنونی خارج کرده و به سوی آیندهای روشن و امیدوارکننده هدایت کنیم.